رضایی: امام به آقای هاشمی و مقام رهبری فرموده بودند

138332_167.jpg



138332_167.jpg
امام به آقای هاشمی و مقام رهبری فرموده بودند “من نگران اختلاف شما هستم”
این تقابل را آقای احمدی‌نژاد شروع کرد و آقای هاشمی در دام ایشان افتاد و اوضاع را به هم زد. آن روزی که نامه آقای هاشمی منتشر شد، بسیار عصبانی شدم. چون می‌دانستم این نامه چقدر پروژه آقای احمدی‌نژاد را کامل می‌کند و اوضاع به سمت دوقطبی‌شدن می‌رود. در‌ حالی‌که اگر این نامه نبود، وضع دیگری درست می‌شد و پروژه سه‌قطبی شدن پیش می رفت. من اگر می‌دانستم که فضا این‌گونه می‌شود، مناظرات را این‌طور برگزار نمی‌کردم.
ویژه نامه همشهری - محسن رضایی می گوید که در مناظره ها (که بسیاری آن را قوی ترین حضور رضایی در صحنه انتخابات می‌دانند) مثل مرحوم تختی در کشتی معروفش عمل کرده است و سراغ پای مجروح حریف نرفته است.

اما گفت که احمدی نژاد یکبار حسابی عصبانی اش کرد ولی او نهایتا با یک مکث 3-4 ثانیه ای توانست بر خودش مسلط شود.
محسن رضائی در گفت و گو با ویژه نامه همشهری به مسائل پس از انتخابات اشاره کرد که بخش های مهم آن به شرح زیر است:

*آقا محسن می خواهم به طور صریح بپرسم که شما دور بعد انتخابات ریاست‌جمهوری هم کاندیدا می‌شوید؟ هنوز برای آینده تصمیم نگرفته‌ام.

* من رای خودم را داشتم و آقای احمدی نژاد رای خودش را. من یک ماه بیشتر وقت نداشتم. همه کاندیداها چندین ماه وقت داشتند. از زمانی که اعلام کردم به صحنه می‌آیم و آخرین مشورت‌ها را با مقامات عالی رتبه کشور انجام دادم، سی و چند روز بیشتر وقت نداشتم و وقتی شروع کردم عملا یک ماه شد. چیزی که اعلام کردم این بود که آبرویم را کف دست می‌گذارم و به صحنه می‌آیم. من دو انگیزه داشتم یکی اینکه اسب زین‌کرده‌ای را درست کنم که نظام و مردم روی آن سوار شوند و از معرکه بیرون بیاییم. ...

*یک احتمال هم بود که موسوی و کروبی چند روز مانده به رای گیری کنار بروند و این مساله در یکی از ستادهای ایشان دوهفته مانده به انتخابات مطرح شد که هر دو کنار بکشند، ولی جمع بندی آنها این شد که اگر کنار بکشند هیچ تاثیری در انتخابات نخواهد گذاشت زیرا که دو نامزد دیگر در نهایت می‌مانند و انتخابات انجام می‌شود واعتراض آنها بی نتیجه خواهد بود.

*همان موقع به من اطلاع دادند که بحث جدی است که هر دو فرد کنار بروند. اگر من در صحنه نبودم شاید این اتفاق می‌افتاد و انتخابات ایران با یک کاندیدا انجام می‌شد.

* من طرح‌های گداپروری را قبول نداشتم و طرح دیگری دایر بر به کار بردن یارانه‌ها برای تولید و اشتغال داشتم و در بحث دانشگاه و دانشجویان و خانم‌های خانه دار و سربازی هم طرح های بسیاری داشتم.

* در نظرسنجی‌هایی که صداوسیما از مردم گرفت هم این را دیدم. دلیل اصلی استقبال نخبگان کشور هم همین بود، حتی برخی از طرفداران موسوی و احمدی‌نژاد هم به طرف من جلب شدند. اما می‌گفتند ما از ترس اینکه مبادا فرد مقابل رای بیاورد ناچاریم تصمیم دیگری بگیریم. در روزهای آخر ستاد ما پر بود از طرفداران هر دو طرف که تبریک می‌گفتند و اظهار علاقه می‌کردند.

*آقای هاشمی مخالف آمدن من بود. من در فروردین 88 با ایشان مشورت کردم نظر مساعدی ندادند. بعدا هم به صورت علنی تصریح کردند که اگر لاریجانی، روحانی و ولایتی بیایند من به یکی از آنها رای می‌دهم.

*با هاشمی اتفاقا مرزبندی داشتم. قبل از اینکه اختلاف احمدی‌نژاد و هاشمی تشدید شود، مرزبندی من آشکار بود. انتشار نامه‌ امام و نظرات دیگری که بود نشان می‌داد که من و ایشان از منتقدین یکدیگر هستیم. اما وقتی اختلاف‌ها و درگیر‌های چند سال اخیر به‌وجود آمد به این مساله فکر کردم که چراغ وحدت را روشن کنم. نظام را در خطر دیدم. وصیت امام از جلوی چشم‌هایم رژه می‌رفت که به آقای هاشمی و مقام رهبری فرموده بودند “من نگران اختلاف شما هستم.”

* من صحبت‌های بسیاری با آقایان ناطق نوری، سیدحسن خمینی، هاشمی رفسنجانی و دیگران داشته و دارم و حتما نظام را فدای اشخاص نمی‌کنم. ازطرف دیگر با اظهارنظر و موضع‌گیری تبلیغاتی، نمی خواهم منافع شخصی را بر منافع نظام ترجیح بدهم. حاضر به تضعیف خود هستم ولی نمی پسندم به مردم و نظام آسیبی وارد شود. وظیفه‌ام این است که عملکردم به نفع نظام باشد. برخی همه تخم‌مرغ‌هایشان را در سبد تبلیغات و موضع‌گیری می‌گذارند اما من حداکثر 50 درصد عملکرد سیاسی‌ام در موضع‌گیری‌های علنی است و کارکردهای پشت صحنه را کم‌اهمیت‌تر از روی صحنه نمی‌بینم. لذا همیشه رو بازی نمی‌کنم و یک بخشی از وظیفه خودم را پشت صحنه می‌بینم و حتی در زمان دوم خرداد نیز چنین بود.

*نامزد آقای هاشمی برای دبیری مجمع تشخیص مصلحت نظام کسی دیگر بوده است. اما نظر آقا این بوده که من دبیر مجمع بشوم.

*وصیت امام این بود که بین نظام و آقای هاشمی اختلاف ایجاد نکنیم. البته روشن است که محور رهبری و ولایت فقیه است، اما نباید وقتی اختلافی پیش می‌آید دامن بزنیم. باید نزدیکی ایجاد کنیم. رویکرد من هم تاکنون همین بوده است.

*در قبل از زمان آقای احمدی‌نژاد، رویکردم این نبود. چون چنین چیزی وجود خارجی نداشت. ولی از یک سال و نیم بعد از آغاز به کار دولت دکتر احمدی‌نژاد، احساس کردم این شکاف در حال به وجود آمدن است. لذا از آن موقع یکی از کارهایی که در مجمع پیگیری میکردم همین بود که نگذارم اختلافی به‌وجود آید.

*خود من بیشتر از آقای هاشمی در آزادی زندانیانی که گناهکار نبودند موثر بودم ولی هیچ‌گاه هم این حرف‌ها را نزدم.
بسیاری از دانشجویان دستگیرشده، پدرانشان تماس می‌‌گرفتند، ما هم پرونده‌شان را بررسی می‌کردیم و اگر می‌دیدیم که بی‌گناه هستند، برای آزادیشان کمک می‌کردیم. البته برای کسانی که نقشی در اغتشاش داشتند، اقدامی نمی‌کردم.

* من پس از انتخابات در نامه‌ای که به آقای شاهرودی نوشتم، تعبیرم این بود که دادگاهی که برای اغتشاشگران تشکیل شده، برای متخلفان کهریزک نیز تشکیل دهید.

*مناظره که تمام شد دوستان آقای احمدی‌نژاد ناراحت بودند. مثلا می‌گفتند آمار بیکاری که می‌گفتید مربوط به زمان دوم خردادی‌ها بوده ونه دردوران آقای احمدی نژاد.

*در مناظره با احمدی‌نژاد کمی عصبانی شدم. خودم را کنترل کردم. بحث در مورد اداره کشور توسط سپاه در اوایل انقلاب بود.

*تقابل آقایان هاشمی و احمدی‌نژاد بود. یعنی برخوردی که آقای احمدی‌نژاد با آقای هاشمی در مناظره کرد و نامه‌ای که آقای هاشمی فرستاد. بنده انتظار تقابل تا این عمق را نداشتم، زحمت بسیاری هم برای سه‌قطبی کردن انتخابات کشیدم. لیکن با رفتار این دو همه آنها به هم خورد. اگر آن شب آقای احمدی‌نژاد به آقای هاشمی حمله نمی‌کرد و یا اگر حمله کرد آن نامه نوشته نمی‌‌شد برداشت من از انتخابات یک فضای سه‌قطبی بود.

* این تقابل را آقای احمدی‌نژاد شروع کرد و آقای هاشمی در دام ایشان افتاد و اوضاع را به هم زد. آن روزی که نامه آقای هاشمی منتشر شد، بسیار عصبانی شدم. چون می‌دانستم این نامه چقدر پروژه آقای احمدی‌نژاد را کامل می‌کند و اوضاع به سمت دوقطبی‌شدن می‌رود. در‌ حالی‌که اگر این نامه نبود، وضع دیگری درست می‌شد و پروژه سه‌قطبی شدن پیش می رفت. من اگر می‌دانستم که فضا این‌گونه می‌شود، مناظرات را این‌طور برگزار نمی‌کردم.